انواع انتقال یادگیری،فصل چهاردهم روانشناسی تربیتی،منبع آزمون آموزگاری ۱۴۰۲
انواع انتقال یادگیری:
انتقال یادگیری دارای انواع مختلفی است ما در اینجا مهم ترین آنها را با اشاره به نمونه هایی برای هر یک از آنها توضیح میدهیم.
انتقال مثبت و انتقال منفی:
اولین تقسیم بندی بین انواع انتقال یادگیری انتقال مثبت و انتقال منفی است. در انتقال مثبت یادگیری های قبلی یادگیری ها یا عملکردهای بعدی را آسان میسازند به عنوان مثال، کسی که قبلاً دوچرخه سواری یاد گرفته و میخواهد موتورسواری بیاموزد یادگیری اش آسان تر از کسی است که دوچرخه سواری نیاموخته است. در این مثال مقداری از اصول و مهارت هایی که در دوچرخه سواری یاد گرفته شده به یادگیری موتورسواری انتقال می یابد. مثالی دیگر از انتقال مثبت مورد دانش آموزی است که از دانش و مهارت های خود در درس ریاضی استفاده میکند تا مسائل درس فیزیک خود را حل نماید.
در انتقال منفی یادگیری های پیشین سبب ایجاد اختلال در یادگیری ها یا عملکردهای بعدی میشوند. به عنوان مثال، کسی که قبلاً رانندگی اتومبیل در کشور ایران را یاد گرفته است. وقتی که بخواهد در انگلستان رانندگی کند دچار اشکال میشود زیرا در کشور انگلستان، برخلاف ایران، رانندگی از سمت چپ جاده صورت میگیرد و عادتی که راننده ایرانی در راندن اتومبیل از سمت راست جاده کسب کرده احتمالاً رانندگی در سمت چپ جاده را برای او با اشکال مواجه خواهد ساخت.
به عنوان مثالی دیگر از انتقال منفی دانش آموزی را در نظر بگیرید که به تازگی اعداد اعشاری را یاد گرفته است. در تمرین این درس از او خواسته شده تا تعیین کند که کدام عدد زیر بزرگتر است ۸/۱۵ یا ۸/۵ قبلاً در مبحث اعداد صحیح یاد گرفته بوده که عدد سه رقمی ۸۱۵ از عدد دورقمی ۸۵ بزرگتر است. این قاعدۀ آموخته شده قبلی وقتی که به یادگیری جدید انتقال می یابد تأثیر منفی به جای میگذارد و لذا به آن انتقال منفی می گویند.
انواع انتقال مثبت:
معمولاً هدف از آموزش انتقال یادگیری در آموزشگاه انتقال مثبت است. انتقال مثبت انواع مختلفی دارد که ما آنها را در زیر توضیح میدهیم.
انتقال نزدیک و انتقال دور:
زمانی که موقعیت یادگیری و موقعیتی که قرار است انتقال یادگیری در آن صورت پذیرد شبیه باشند انتقال نزدیک صورت می پذیرد به عنوان مثال دانش آموزانی که تایپ کردن با ماشین تحریر را یاد گرفته اند این مهارت را به تایپ کردن به صفحه کلید کامپیوتر (رایانه) انتقال میدهند.در انتقال دور یادگیری های صورت پذیرفته در یک موقعیت یادگیری عملکرد در موقعیتی تازه را که شباهت چندانی با موقعیت قبلی ندارد آسان میسازد به عنوان مثال اگر دانشجویی که در یک دفتر مهندسی شغل نیمه وقتی به دست آورده آنچه را در درس جغرافی خود آموخته است در تحلیل مسائل فضایی که رابطه چندانی با محتوای درس جغرافی او ندارند مورد استفاده قرار دهد انتقال دور رخ داده است.
انتقال سطح پایین و انتقال سطح بالا:
دردسته بندی دیگری که از انواع انتقال یادگیری به عمل آمده دسته بندی آنها به انتقال سطح پایین و انتقال سطح بالا است. این تقسیم بندی از آن سولومون و پرکینز است.انتقال سطح پایین : مهارت هایی که به خوبی تمرین شده اند بدون نیاز به تفکر و غالباً به صورت ناآگاهانه و خودکار در موقعیت های تازه مورد استفاده قرار میگیرند. به عنوان مثال، “وقتی که خوانندگان ماهر” با جمله های تازه ای در زبان مادری خود برخورد میکنند به طور خودکار آنها را میخوانند دانش یادگیری رانندگی با یک اتومبیل خاص و بعد رانندگی با اتومبیل های دیگر مسواک زدن با مسواک های متفاوت و حل کردن تمرین های ریاضی در خانه و مدرسه مثال هایی از انتقال سطح پایین هستند و ولفلک میگوید کلید انتقال سطح پایین تمرین کردن یک مهارت به دفعات مختلف و در موقعیت های گوناگون است تا آنجا که عملکرد به صورت خودکار و ناآگاه در آید. به خلاف انتقال سطح پایین انتقال سطح بالا مستلزم کاربست آگاهانه دانش انتزاعی (قواعد) یا اصول کلی قبلاً آموخته شده به موقعیت های تازه است. معمولاً انتقال سطح بالا از یکی از دو راه زیر اتفاق می افتد:
(انتقال ناظر به آینده و انتقال ناظر به گذشته.)
انتقال ناظر به آینده، چنان که از نامش پیداست، وقتی رخ میدهد که دانش و مهارت های آموخته شده کنونی در آینده مورد استفاده قرار گیرند. در مقابل انتقال ناظر به گذشته زمانی اتفاق میافتد که شخص برای حل یک مشکل جاری یا انجام عملکرد در زمان حال به آنچه در گذشته یاد گرفته است مراجعه کند. برای روشن ساختن تفاوت بین دو نوع انتقال ناظر به آینده و ناظر به گذشته، سانتروک در کتاب روانشناسی پرورشی خود مثال های زیر را به دست داده است: دانش آموزی را در نظر بگیرید که در کلاس درس زبان به تازگی تعدادی راهبرد نوشتن برای ساختن جمله و پاراگراف یاد گرفته است. این دانش آموز در این اندیشه است که در سال آینده که میخواهد به عنوان یک نویسنده برای روزنامه دیواری مدرسه شان مقاله بنویسد چگونه از این مهارت های تازه آموخته شده استفاده کند. این موردی از انتقال ناظر به آینده است در مقابل دانش آموز دیگری را در نظر بگیرید که در روز نخست فعالیت خود به عنوان سردبیر روزنامه دیواری مدرسه میخواهد برای روزنامه طرحی آماده کند. بدین منظور میکوشد تا آنچه را که قبلاً در درس های جغرافی و زمین شناسی خود آموخته است در طراحی روزنامه دیواری مدرسه به کار بندد. این نمونه ای از انتقال ناظر به گذشته است.به طور کلی انتقال سطح بالا چه ناظر به گذشته و چه ناظر به آینده مستلزم اندیشیدن جدی برای ایجاد ارتباط بین یادگیری های قبلی و موقعیت مشکل زاست وولفلک در این باره گفته است:
(كليد انتقال سطح بالا انتزاع سازی متفکرانه یا شناسایی عمدی ،اصل ،اندیشه ،راهبرد یا شیوه ای است که تنها به یک مسئله یا موقعیت وابسته نیست بلکه میتواند در موقعیت های مختلفی به کار بسته شود. این نوع انتزاع سازی به صورت بخشی از دانش فراشناختی شما در میآید که برای یادگیری و حل مسئله در آینده راهنمای شما خواهد بود.)
انتقال کلی و انتقال جزئی:
منظور از انتقال کلی این است که بعضی یادگیری ها توانایی های کلی فرد را برای یادگیری و عملکرد در آینده افزایش میدهند. در مقابل معنی انتقال جزئی این است که بعضی یادگیری ها توانایی فرد را برای یادگیری و عملکرد در شرایط آتی که مشابه شرایط قبلی است بالا میبرند. بحث انتقال کلی و جزئی در روانشناسی پرورشی یک بحث با سابقه است چنان که در فصل ۵ در توضیح نظریه شرطی سازی وسیله ای ثرندایک گفتیم در گذشته انتقال یادگیری با توجه به نظریه انضباط ذهنی یا انضباط صوری برخاسته از روانشناسی قوای ذهنی( قوای نفسانی) توضیح داده میشد. طبق این نظریه، ذهن انسان از قوم های مختلفی چون استدلال توجه قضاوت حافظه و مانند اینها تشکیل یافته است و میتوان این قوا را از راه تمرین و انجام تکالیف مختلف نیرومند ساخت. بنا به عقیده پیروان نظریه انضباط صوری تمرین و انضباط دادن قوه های مختلف قدرت تفکر کلی یادگیرنده را افزایش میدهد که این نیز او را برای یادگیری های مختلف در آینده آماده می سازد.
در مقابل نظریه انضباط ذهنی، نظریه عناصر همانند ادوارد ثرندایک و وودورث قرار دارد. طبق نظریه عناصر همانند علت انتقال یادگیری از یک موقعیت به موقعیت دیگر وجود عناصر مشابه بین آن دو موقعیت است. به عنوان مثال زبان لاتین یادگیری زبان انگلیسی را از آن جهت آسان میسازد که بسیاری از کلمات انگلیسی از ریشه های زبان لاتین مشتق شده اند، نه به این دلیل که یادگیری زبان لاتین توانایی کلی زبان آموزی را بالا می برد. اکنون پرورشکاران با تأثیر گیری از این نظریه باور دارند که میتوان حساب را طوری درس داد که یادگیری مطالب درس جبر را سهولت ،بخشد زیرا حساب و جبر در بسیاری عناصر با یکدیگر مشابه اند. همچنین اگر دانشجویان اصول بنیادی روش های تجربی پژوهش را در درس های فیزیک شیمی زیست شناسی یا روانشناسی آموخته باشند از طریق انتقال مثبت پیشرفتشان در سایر رشته های علمی افزایش می یابد.
پس در مقابل نظریه انضباط ذهنی که بر انتقال توانایی های کلی تأکید میکند، در نظریه عناصر همانند یا عناصر مشابه همانندی یا شباهت بین موقعیت یادگیری و موقعیت انتقال یادگیری مورد تأکید است. البته در نظریه عناصر همانند گفته میشود که دو عامل اصلی منجر به انتقال یادگیری از موقعیتی به موقعیت دیگر و در نتیجه حل مسائل جدید میشوند این دو عامل عبارت اند از: (۱) اصول مشترک بین موقعیت قبلی و بعدی و (۲) روشهای مشترک بین آن دو موقعیت اهمیت آموزش اصول و قواعد را نه تنها ثرندایک و همکاران او بلکه بسیاری از متخصصان دیگر یادگیری از جمله گانیه و برونر نیز مورد تأکید قرار داده اند گانیه معتقد است که ایجاد توانایی حل مسئله مستلزم یادگیری اصول تشکیل دهنده مسئله است برونر نیز به اهمیت آموزش اصول برای انتقال یادگیری تأکید فراوان داشته و در این باره گفته است: “فهم اصول و اندیشه های بنیادی راه اصلی رسیدن به توانایی انتقال یادگیری است “درک یک مورد خاص به عنوان نمونه ای از یک قاعده کلی که ما آن را راه رسیدن به یک اصل یا ساخت کلی میدانیم نه تنها منجر به یادگیری آن مورد خاص میشود بلکه سبب یادگیری سایر اموری که فرد با آنها روبه رو خواهد شد نیز می گردد.
چنان که گفتیم علاوه بر اصول مشترک بین دو موقعیت یادگیری روش های مشترک بین آنها نیز انتقال یادگیری را امکان پذیر میسازند به اعتقاد ثرندایک شباهت روش ها در موقعیت های مختلف سبب می شود که علاوه بر قواعد و اصول نگرش ها و شیوه های عمل آموخته شده قبلی نیز به موقعیت های جدید انتقال یابند. برای مثال پس از آنکه یادگیرنده روش علمی را در یک موقعیت یادگرفت می تواند آن را در سایر موقعیت هایی که نیاز به استفاده از روش علمی دارند مورد استفاده قرار دهد. شباهت بین روش ها یا راهبردها میتواند نتایج پاره ای از مشاهدات معلمان را که به ظاهر فراتر از انتقال جزئی و بیشتر نزدیک به انتقال کلی هستند توجیه کند از جمله اینکه معلوم شده که بعضی یادگیرندگان نه تنها در درس هایی که با یکدیگر شباهت محتوایی دارند موفق اند بلکه تقریباً در همه موضوع های درسی موفقیت کسب میکنند این یادگیرندگان از روش های مؤثر یادگیری یعنی راهبردهای شناختی و فراشناختی بهره میبرند زیرا یادگیری همه موضوع های درسی نیازمند کاربست راهبردهای شناختی و فراشناختی است و زمانی که یادگیرنده این راهبردها یا روش ها را یاد گرفت قادر خواهد بود که در همه موضوع ها از آنها سود ببرد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.