مسئله،فصل چهاردهم روانشناسی تربیتی،منبع آزمون آموزگاری ۱۴۰۲
پس از مفهوم سازی و قاعده آموزی گام بعدی در تفکر حل مسئله است. حل مسئله گسترده ترین نوع تفکر است. چنان که در فصل قبل در طبقه بندی تفکر جانسون لیرد دیدیم انواع تفکر هدفمند از خانواده حل مسئله اند ما در این فصل ابتدا حل مسئله را به طور کلی مورد بحث قرار میدهیم و به دنبال آن دو نوع ویژه و مهم حل مسئله یعنی تفکر انتقادی و آفرینندگی را توضیح خواهیم داد.
حل مسئله:
در تمام طول تاریخ آموزش و پرورش حل مسئله یکی از هدف های مهم آموزشی به شمار می آمده و یکی از خواسته های معلمان و والدین کسب توانایی حل مسئله از سوی دانش آموزان بوده است. روانشناسان و نظریه پردازان مختلف نیز همواره بر اهمیت فعالیت های وابسته به حل مسئله در ایجاد یادگیری مفید و مؤثر تأکید داشته اند.
تعریف و ویژگی های مسئله و حل مسئله:
بنا به تعریف زمانی که یادگیرنده با موقعیتی روبه رو میشود که نمیتواند با استفاده از اطلاعات و مهارت هایی که در آن لحظه در اختیار دارد به آن موقعیت سریعاً پاسخ درست بدهد یا وقتی که هدفی دارد و هنوز راه رسیدن به آن را نیافته است میگوییم وی با یک مسئله روبه رو است. با توجه به تعریف مسئله میتوان حل مسئله را به صورت تشخیص و کاربرد دانش و مهارت هایی که منجر به پاسخ درست یادگیرنده به موقعیت یا رسیدن او به هدف مورد نظرش میشود تعریف کرد. بنابراین عنصر اساسی حل مسئله کاربست دانش و مهارت های قبلاً آموخته شده در موقعیتهای تازه است اسلاوین نیز بر این نکته تأکید کرده و حل مسئله را “کاربست دانش و مهارت ها” برای رسیدن به هدف های معین تعریف کرده است.
در نظریه گانیه حل مسئله یادگیری قاعده سطح بالاتر نام گرفته است. طبق این نظریه یادگیرنده از ترکیب قاعده های ساده قاعده های سطح بالاتری درست میکند که این خود منجر به حل مسئله میشود. بنابراین در حل مسئله یادگیری های قبلی فرد به ویژه قواعد یا اصولی که او قبلاً آموخته است باید به طریقی تازه با هم ترکیب شوند به عنوان مثال فرض کنید یادگیرنده لازم به یادآوری است که در حل مسئله یادگیری های قبلی فرد به ویژه اصولی که از ترکیب آنها مسئله به وجود می آید باید به طریقی تازه با هم ترکیب شوند به سخن دیگر، حل مسئله صرفاً دانستن اطلاعات مفاهیم یا اصول و کنار هم قرار دادن آنها نیست، بلکه یادگیرنده باید راه های تازه ترکیب دانش های قبلی را که به حل مسئله منجر میشوند کشف کند.
در فصل ۱ یادگیری را به صورت فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در توان رفتاری یادگیرنده بر اثر تجربه تعریف کردیم در اینجا نیز میکوشیم تا این تعریف را در مورد حل مسئله پیاده کنیم.
انواع مسئله ها:
مسئله ها از لحاظ میزان دقیق بودن و سازمان یافته بودن با هم فرق دارند. معروف ترین دسته بندی که از مسائل مختلف به دست آمده این است که آنها را به دو دسته کلی مسائل کامل تعریف شده و مسائل ناقص تعریف شده تقسیم کرده اند. بایلر و اسنومن آنها را به ترتیب مسائل خوب سازمان یافته و بد سازمان یافته نامیده اند. به توضیح آنها توجه کنید.
مسائل کامل تعریف شده:
منظور از مسئله کامل تعریف شده یا خوب سازمان یافته مسئله ای است که در آن هدف به طور روشن بیان شده اطلاعاتی که برای حل کردن مسئله لازماند در دسترس قرار دارند، و تنها یک راه حل درست برای آن وجود دارد مثال هایی برای این نوع مسئله به قرار زیرند: “حاصل ضرب ۱۶×۹” چند است؟ یک اسکناس ۱۰۰۰ تومانی چند سکه ۲۵۰ ریالی میشود؟ غالب مسائلی که از سوی معلمان به دانش آموزان داده میشوند مانند مسائل تمرینی داخل کلاس یا تکلیف های منزل و پروژه های درسی مسائل کامل تعریف شده اند اعتقاد کاوچاک بسیاری از مسائل ،ریاضیات فیزیک و شیمی از این نوع مسائل اند.
مسائل ناقص تعریف شده:
منظور از مسئله ناقص تعریف شده یا بد سازمان یافته مسئله ای است که هدف آن کاملاً مشخص نشده است، اطلاعاتی که برای حل کردن آن لازم اند در دسترس قرار ندارند و برای آن چند راه حل درست وجود دارد ،گوئتز الکساندر برای این نوع مسئله، مثال های زیر را به دست داده اند: چگونه میتوان فقر را از جهان ریشه کن کرد؟ چگونه میتوان همه کارهای مربوط به روز تعطیل را انجام داد به گونه ای که برای قرار ساعت شش بعد از ظهر خود را آماده کنید؟ بسیاری از مسائل زندگی واقعی از جمله مسائل ناقص تعریف شده اند هر چند که بعضی از مسائل آموزشگاه از نوع کامل تعریف شده اند اما میتوان دانش آموزان را در برابر مسائل ناقص تعریف شده نیز قرار داد. گوئتز الکساندر در این باره مورد زیر را ذکر کرده اند: انشایی بنویسید و در آن توصیف کنید که به نظر شما آینده بشر در سال ۲۱۰۰ چگونه خواهد بود.
حل مسئله به عنوان انتقال یادگیری:
گروهی از روانشناسان حل مسئله را نوعی انتقال یادگیری میدانند انتقال یادگیری یا انتقال آموزش به تأثیر یادگیری های قبلی بر یادگیری های بعدی گفته میشود فتسکو و مککلور انتقال یادگیری را به عنوان فرایندی که از طریق آن نتایج یادگیری های قبلی بر یادگیری یا عملکرد در یک موقعیت تازه تأثیر میگذارد تعریف کرده اند مورنو میگوید یک تغییر آموزشی مهم این است که به دانش آموزان کمک کنیم تا دانش و مهارت های اکتسابی را از یک مسئله به مسئله دیگر از یک سال در مدرسه به سال دیگر از مدرسه به خانه و از مدرسه به محل کار انتقال دهند .
مدافعان این نظر که حل مسئله نوعی انتقال یادگیری است میگویند در حل مسئله چیز تازه ای آموخته نمیشود بلکه یادگیرنده اصول آموخته شده قبلی را در موقعیت های جدید به کار می بندد. یکی از تحقیقات معروفی که انتقال یادگیری را به عنوان کاربست اصول آموخته شده قبلی موقعیت های تازه به خوبی نشان داده تحقیق هندریکسون و شرودر است. در این تحقیق از دو گروه پسر خواسته شد تا به هدفی در زیر آب نشانه روی کنند بعد از تمرین های لازم و پس از اینکه هر دو گروه به خوبی هدف را نشانه روی کردند هدف را در عمق بیشتری در زیر آب قرار دادند. بعد به یکی از این دو گروه آزمودنی قانون شکست نور در آب آموزش داده شد، اما به گروه دوم چیزی در این مورد گفته نشد. در کوشش های بعدی معلوم گشت گروه اول که از قانون شکست نور اطلاع حاصل کرد در هدف گیری خود و نشانه زدن موفق تر از گروهی بود که از قانون شکست نور بی اطلاع ماند.
در ادامه به معرفی مقالاتی که از این فصل از کتاب منتشر شده می پردازیم:
. آموزش حل مسئله از فصل چهاردهم
. خلاصه فصل چهاردهم
هم چنین میتوانید:
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.