نظریه رشد شناختی،فصل چهارم روانشناسی تربیتی،منبع آزمون آموزگاری ۱۴۰۲
نظریه رشد شناختی ویگوتسکی:
نظريه معروف دیگر رشد یا تحول شناختی از آن دانشمند روسی ویگوتسکی است که به نظریه اجتماعی فرهنگی رشد شهرت دارد ویگوتسکی و پیاژه هم عصر بودند و هر دو در یک سال (۱۸۹۶) متولد شدند اما به خلاف پیاژه که ۸۴ سال زندگی کرد ویگوتسکی در ۳۸ سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت.نظریه ویگوتسکی تا سال ها پس از مرگ او برای دنیای خارج از روسیه ناشناخته بود، اما پس از ترجمه آثارش به زبان انگلیسی به سرعت مورد توجه دانشمندان و مربیان کشورهای مغرب زمین قرار گرفت. بنا به گفته اسلاوین نظریه ویگوتسکی اکنون در درروانشناسی رشد یک نیروی قدرتمند است و بسیاری از انتقادهایی که او بیش از ۶۰ سال پیش به نظریه پیاژه وارد کرده بود هنوز هم مطرح اند.اهمیت فرهنگ و زمینه اجتماعی تاریخی در تحول شناختی ویگوتسکی جنبه های فرهنگی ،تاریخی و اجتماعی را در رشد شناختی بسیار با اهمیت میداند به باور او کنش متقابل میان یادگیرنده و محیط اجتماعی اش تعیین کننده اصلی رشد شناختی اوست. خاستگاه روان آدمی اجتماع است و فرایندی که به آن شکل میدهد ارتباط است. بنا به گفته وولفلک در حالی که پیاژه کودک را به صورت یک دانشمند کوچک توصیف میکند که عمدتاً به تنهایی جهان هستی را میسازد و میفهمد ویگوتسکی بر این باور است که رشد شناختی کودک عموماً به مردمی که در دنیای او زندگی میکنند وابسته است ،دانش ها، اندیشه ها، نگرش ها و ارزش های فرد در تعامل با دیگران تحول می یابند.
کارکردهای نخستین و عالی ذهنی:
در نظریه ویگوتسکی کارکردهای ذهنی به دو دسته کارکردهای نخستین ذهنی و کارکردهای عالی ذهنی تقسیم شده اند ویگوتسکی با اصطلاح کارکرد به فرایندهای ذهنی مانند توجه ادراک حافظه و تفکر اشاره می.کند این کارکردهای ذهنی در سال های آغازعمر به طور طبیعی وجود دارند و در انسان و حیوان یافت میشوند اینها کارکردهای نخستین هستند. ویژگی مهم آنها غیر ارادی و ناآگاه بودن است. به عنوان نمونه حافظه در شکل اولیه اش، عبارت است از شکل گیری خود به خودی یک تداعی بین دو رویداد که با هم رخ میدهند. به طور مثال، گربه صدای باز کردن در قوطی غذا را با غذا تداعی میکند. همچنین توجه در شکل نخستین یا اولیه اش یک حرکت خود به خودی و غیرارادی است. مثلاً هم انسان و هم حیوان پس از شنیدن یک صدای شدید بدون اراده به سوی آن توجه میکنند کارکردهای عالی ذهنی ویژه انسان اند و گرچه بر اساس کارکردهای نخستین تحول می یابند، اما با آنها از چند جهت فرق دارند نخست اینکه زیر کنترل انسان قرار دارند و با اراده او انجام می شوند دوم ،اینکه دارای خاستگاه اجتماعی اند سوم اینکه
به کمک ابزارهای روانشناختی رخ میدهند فتسکو و مککلور در توضیح این کارکردها گفته اندحافظه به عنوان یک کار کرد عالی ذهنی در برگیرنده فعالیت هایی چون ربط دادن دو رویداد به یکدیگر با استفاده از ابزارهای روانشناختی مانند مقایسه و یادیار تدابیرکمک حافظه است موردهای دیگر کارکردهای عالی ذهنی عبارت اند از استدلال منطقی، توجه انتخابی و زبان گفتیم که کارکردهای عالی ذهنی از تحول کارکردهای نخستین ذهنی به وجود می آیند. آنچه به شکل گیری این فرایند کمک میکند عوامل اجتماعی فرهنگی هستند در حقیقت کارکردهای عالی ذهنی از طریق تعامل بین فرد و زمینۀ اجتماعی او تحول می.یابند بنا به گفته ویگوتسکی “هر کارکرد عالی ذهنی الزاماً در ابتدا یک کارکرد اجتماعی است”.
درونی سازی:
در نظریه ویگوتسکی، فرایند تبدیل تدریجی تجارب یا فعالیت های اجتماعی بیرونی به فرایندهای عالی ذهنی درونی سازی نام گرفته است این فرایند نه به طور مستقیم بلکه از طریق یک واسطه امکان پذیر میشود دریسکول میگوید استفاده از واسطه یعنی تغییر دادن یک موقعیت محرکی در فرایند پاسخ دادن به آن نه به طور مستقیم بلکه از طریق نوعی پیوند یک ابزار یا علامت امکان پذیر است ابزار به چیزی گفته میشود که در خدمت چیزی دیگر به کار میرود. ابزار یک شیء بیرونی است که مورد دستکاری فرد قرار میگیرد
تا با آن بر محیط عمل کند. علامت چیزی است که به جای چیزی دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. علامت به بازنمایی درونی یک شیء یا یک نماد گفته میشود که دارای معنی خاص فرهنگی است میمون های آزمایش های گهلر روانشناس گشتالتی برای دستیابی به موز دور از دسترس از یک چوب استفاده میکردند چوب در اینجا یک ابزار است به همین قیاس دانش آموزان یاد می گیرند که یک راه ساده حل مسائل عددی این است که از حرف x برای مقدار مجهول استفاده کنند. آنها به این طریق مسائل را به علامت های ریاضی تبدیل میکنند تا بتوانند برای آنها راه حل بیابند.دریسکول با توجه به توضیحات بالا رشد شناختی فرد بدون در نظر گرفتن محیط فرهنگی اجتماعی او، قابل درک نخواهد بود به توضیح بیشتر در این باره از فتسکو و مککلور توجه کنید:قانون کلی رشد فرهنگی اجتماعی در نظریه ویگوتسکی این است که هر کار کرد عالی ذهنی، پیش از آنکه به صورت یک فرایند روانشناختی در شخص رخ دهد ابتدا در یک سطح اجتماعی وجود دارد. ویگوتسکی این موضوع را به عنوان انتقال از سطح بین ذهنی به درون ذهنی توصیف کرده و رشد تدریجی کارکردهای عالی ذهنی از طریق تعامل اجتماعی را درونی سازی نام نهاده است برای مثال، توانایی تفکر انتقادی میتواند از تعامل اجتماعی مانند پرسش و پاسخ به روش سقراطی ایجاد شود. مردم به واسطه این تعامل ها ابزارهای روانشناختی مانند توانایی درک دیدگاه های مختلف یا توانایی نقد کردن ادعاهای تبلیغاتی را درونی میسازند.
*مورد مهم دیگری که چگونگی تبدیل تعامل یا روابط اجتماعی به کارکردهای ذهنی را نشان میدهد دیدگاه ویگوتسکی از گفتار خود محورانه است.ویگوتسکی این نوع گفتار کودک را بر اساس مفهوم درونی سازی توضیح میدهد. چنان که دیدیم ،پیاژه معتقد بود که کودکان در مرحله پیش عملیاتی افکار و استدلال های خود را از طریق گفتار خود محورانه ابراز میدارند به همین سبب وقتی که عملیات منطقی مرحله بعدی رشد فرا میرسد این گفتار خود محورانه هم از بین میرود ویگوتسکی میگوید گفتار خود محورانه گفتار اجتماعی است که جریان درونی سازی به سوی گفتار درونی را نشان میدهد ویگوتسکی در رشد زبان سه مرحله را از هم متمایز میسازد گفتار اجتماعی گفتار خود ،محورانه و گفتار درونی. ابتدا گفتار اجتماعی یا گفتار بیرونی ظاهر میگردد. نقش این گفتار کنترل رفتار دیگران است. مثلاً وقتی که کودک به مادر میگوید شیر میخواهم یا بیا، برو از این طریق به کنترل رفتار دیگران اقدام میکند. این نوع گفتار پیش از ۳ سالگی ظاهر میشود.
تفکر و زبان:
در نظریه ویگوتسکی تفکر و زبان در کودکان به صورت دو فعالیت مستقل و جدا از هم شروع می شوند. در ابتدا تفکر پیش زبانی( پیش کلامی) یا تفکر بدون زبان و زبان پیش عقلی یا گفتار بدون تفکر وجود دارند. در کودکان خردسال مانند حیوانات تفکر بدون زبان انجام میگیرد. به عنوان مثال کوشش کودکان در ماه های اول زندگی برای حل کردن مسائلی مانند دستیابی به اشیاء و باز کردن در موردی از تفکر بدون زبان است همچنین غان و غون کردن اولیه کودکان با هدف جلب توجه یا خوشحال کردن بزرگسالان موردی از زبان بدون تفکر است .در حدود دو سالگی منحنی های مجزای تفکر پیش زبانی و زبان پیش عقلی به هم میرسند؛ در نتیجه تفکر زبانی و زبان عقلانی میشود با این حال زبان و تفکر به طور کامل در هم نمی آمیزند و همواره نوعی استقلال در آنها ادامه می یابد .
ویگوتسکی معتقد است در فاصله ۲ تا ۷ سالگی زبان هم نقش درونی یعنی هدایت و جهت دهی به تفکر و هم نقش بیرونی یعنی انتقال نتایج تفکر به دیگران را ایفا میکند. با این حال از آنجا که کودک هنوز قادر به متمایز ساختن این دو نقش یا دو کارکرد نیست، اتفاقی رخ میدهد که پیاژه آن را گفتار خود محورانه نامیده است. بنا به گفتۀ گرین ، کودک دربارهٔ نقشه ها و اعمال درونی خود بلند حرف میزند و بین گفتار با خود و گفتار با دیگران گفتار اجتماعی تمایزی قائل نمیشود. پس از هفت سالگی کودک می آموزد که استفاده آشکار از زبان را به موقعیت هایی محدود نماید که میخواهد با دیگران ارتباط برقرار کند؛ و در همین زمان است که نقش تفکر ،زبان یعنی نقشی که زبان در تفکر بازی میکند، به صورت گفتاردرونی ،درونی میشود.
خود نظم دهی:
در نظریه ویگوتسکی زبان هم وسیلۀ مهمی برای تعامل اجتماعی و هم وسیله تفکر و خود نظم دهی یا خودسامان دهی است. منظور از خود نظم دهی در این نظریه توانایی اندیشیدن و حل کردن مسائل بدون کمک دیگران است.ایجاد توانایی خود نظم دهی و تفکر مستقلانه شامل چند مرحله است. نخست کودک یاد می گیرد که اعمال و صداها دارای معنی اند برای مثال کودک می آموزد که دست دراز کردن او به سوی یک شیء برای دیگران این گونه معنی میدهد که او آن شیء را میخواهد در رابطه با یادگیری زبان کودک می آموزد که صداها را با معانی آنها تداعی کند. دومین مرحله برای رسیدن به خود نظم دهی انجام تمرین است. کودک حرکاتی را که باعث جلب توجه دیگران میشود تمرین میکند همچنین برای تسلط بر زبان با دیگران به گفتگو میپردازد. مرحله نهایی خود نظم دهی استفاده از علامت برای تفکر و حل مسئله بدون کمک دیگران است. در این مرحله کودکان خود نظم دهنده یا خودسامان گر میشوند و نظام علامت درونی می شود .به طور کلی، خود نظم دهی به کنترل فرد بر فرایندهای شناختی اش تفکر، حافظه، و غیره گفته می شود. هدف رشد یا تحول این است که فرد از کنترل بیرونی خارج شده و از دیگر ساماندهی به خود ساماندهی تغییر کند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.