کاربرد نظریه رشد شناختی،فصل چهارم روانشناسی تربیتی،منبع آزمون آموزگاری ۱۴۰۲
کاربردهای آموزشی نظریهٔ رشد شناختی ویگوتسکی:
ویگوتسکی نسبت به تأثیر آموزش بر رشد شناختی نظری خوش بینانه دارد اندیشه منطقه تقریبی رشد مشوق این تصور است که آموزش باید پیش از رشد بیاید زیرا اگر آموزش بر مرحله فراتر از مرحله کنونی رشد کودک تأکید کند موفق است پس معلم باید از جریان رشد کودک با اطلاع باشد و مواد و محتوای آموزش را به گونه ای طرح و عرضه نماید که از توانایی کنونی کودک فراتر برود.بنابراین از نظر ویگوتسکی معلم در بالا بردن سطح رشد شناختی کودکان نقش بسزایی دارد. به باور ویگوتسکی انسان همواره آماده رشد و تکامل است. او در این باره گفته است محیط اجتماعی تعیین کننده فرایند رشد شناختی است پس باید محیط اجتماعی را بهبود بخشید تا رشد شناختی انسان هایی که در آن محیط پرورش مییابند بهبود یابد به سخن دیگر، پیشرفت هر نسلی از جامعه سبب رشد شناختی بیشتر نسل بعدی میشود.علاوه بر رهنمودهای کلی حاصل از نظریه رشد شناختی ،ویگوتسکی، کاربردهای دقیق تر و عملی تر نظریه او را میتوان در چند نکته به شرح زیر بیان داشت:
1. در این نظریه بر اهمیت زبان تأکید زیادی شده است. ویگوتسکی زبان را برای رشد کارکردهای عالی ذهنی بسیار مهم میداند ،بنابراین میتوان این گونه نتیجه گرفت که مدارس بایدزبان را یک موضوع محوری تلقی کنند و معلمان در آموزش زبان جدیت بیشتری به کار بندند.
2. این نظریه بر مسائل فرهنگی و اجتماعی تأکید زیادی دارد گفته شده که رشد شناختی قویاً متأثر از این مسائل است بنابراین لازم است مطالب درسی در یک بافت فرهنگی اجتماعی آموزش داده شوند و در تمام مراحل تحصیلی مسائل فرهنگی و اجتماعی از نظر دور نمانند.
3. مطلبی که مستقیماً در آموزش دخالت دارد مفهوم منطقه تقریبی رشد است. بنا به این مفهوم معلم باید در آموزش موضوع های مختلف به دانش آموزان پیشاپیش رشد ذهنی آنان حرکت کند یعنی معلمان باید همواره یادگیرندگان را با مسائلی روبه رو سازند که قدری فراتر از سطح توانایی های فعلی آنان باشد و برایشان به صورت چالش انگیز جلوه کند از این راه معلمان قادر خواهند بود سطح کنونی رشد شناختی کودکان را به سطح بالقوه آنان نزدیک سازند.
4. نکته دیگری که با توجه به نظریه ویگوتسکی در رابطه با آموزش میتوان به معلمان سفارش کرد این است که کودکان را به حرف زدن با خود تشویق کنند از آنجا که با خود سخن گفتن کودکان را در هدایت و کنترل اندیشیدن یاری میدهد بهتر است معلمان کودکان را در مدرسه تشویق کنند تا با خود نجوا کنند یا افکارشان را به طور آهسته بر زبان جاری سازند وولفلک در تأیید این نظر میگوید تأکید بر سکوت کامل در زمانی که دانش آموزان بر روی مسائل دشوار کار میکنند ممکن است کار را برای آنان دشوارتر سازد یکی از راه های تشویق کودکان به صحبت کردن با خود خودآموزی شناختی است. دانش آموزانی که توانایی خودآموزی شناختی دارند هم از جهت کیفیت و دقت و هم از لحاظ سرعت بر یادگیری خود نظارت میکنند به عنوان ،نمونه در ضمن انجام کارها ممکن است به خود بگویند خوب، حالا چه کاری باید بکنم؟… عکس را با خطوط دیگری بکشم باید دقیق تر و آهسته تر کار کنم خوب خط را پایین پایینتر رسم کنم عالی است؛ حالا کمی به سمت راست همین طور خوب حالا…
5.به جای سنجش هوش منطقه تقریبی رشد را سنجش کنید نظر ویگوتسکی و پیاژه در این باره شبیه است. هر دو بر این باورند که آزمون های استاندارد شده هوش نمیتوانند آمادگی برای یادگیری را سنجش کنند ویگوتسکی به جای استفاده از آزمون های هوش، سنجش منطقه تقریبی رشد کودکان را پیشنهاد میکند بدین منظور معلم باید کودک را با تکالیف دارای درجات دشواری مختلف روبه رو سازد و از این راه تعیین کند که بهترین نقطه شروع آموزش کدام است.
*از بابت فنون خاص آموزشی علاوه بر موردهای ذکر شده در بالا در زیر به چند مورد دیگر از کاربردهای نظریه ویگوتسکی در آموزش اشاره میکنیم:
1. از دانش آموزان و دوستان تواناتر بخواهید تا در موضوع هایی که بر آنها تسلط دارند دوستان نیازمند کمک را یاری دهند.
2. دانش آموزان را تشویق کنید تا با همیاری یکدیگر و به صورت مشارکتی به یادگیری بپردازند.
3. ابتدا مسائل و تکالیف نیمه تمام را در اختیار دانش آموزان قرار دهید و از آنان بخواهید تا آنها را خود کامل کنند؛ از این راه میتوانید آنان را در حل مسائل به طور کامل تشویق نمایید.
4. از روش آموزش دو جانبه که در آن به نوبت معلم و شاگردان نقش آموزگار و دانش آموز را ایفا میکنند استفاده کنید.
*هر چند که در مغرب زمین نظریه ویگوتسکی شناخته شده ترین نظریه ای است که ریشه های ژرفی در مسائل تاریخی اجتماعی فرهنگی دارد اما او از این لحاظ تنها نبوده و یکی از دستیاران و پیروانش به نام آلکسی نیکولایویچ لئونتیف در گسترش نظریه ویگوتسکی گام های بلندی برداشته است. اندیشه های آ. ان لئونتيف به نظریه فرهنگی تاریخی فعالیت یا به طور خلاصه به نظریه فعالیت شهرت دارد. در حقیقت، لئونتيف اندیشه های ویگوتسکی را تکمیل کرد و از نظریه او شکل تازه ای به نام نظریه فعالیت ارائه داد. با این حال هر آنچه ویگوتسکی در طول زندگی خود به دست آورده در نظریه فعالیت لئونتيف حفظ شده است، در مقایسه نظریه های لئونتیف و ویگوتسکی گفته اند دانشمندانی که کارهایشان را بر فلسفه ویگوتسکی بنا می گذارند عموماً رویکرد خود را فرهنگی اجتماعی مینامند در حالی که پیروان لئونتيف ترجیح میدهند که رویکردشان فرهنگی- تاریخی شناخته شود.
مقایسه نظریه ویگوتسکی با نظریه پیاژه:
نظریه های رشد شناختی ویگوتسکی و پیاژه از چند جهت با یکدیگر تفاوت دارند. نخست اینکه، دیدگاه ویگوتسکی نسبت به تأثیر آموزش بر رشد شناختی بسیار خوش بینانه تر از دیدگاه پیاژه است. دوم اینکه روش آموزشی پیاژه عمدتاً یک روش اکتشافی فردی است، اما ویگوتسکی بیشتر بر روش اکتشافی هدایت شده تأکید میکند سوم ،اینکه ویگوتسکی گفتار خود محورانه را برای رشد شناختی بسیار مهم میداند در حالی که از نظر پیاژه آن یک رفتار ناپخته است. چهارم اینکه پیاژه تعامل بین کودک و دنیای فیزیکی اش را در رشد شناختی اساسی میداند اما ویگوتسکی بر کنش متقابل میان یادگیرنده و محیط اجتماعی اش بیشتر تأکید می ورزد پنجم اینکه برای پیاژه رشد یا تحول باید پیش از یادگیری اتفاق افتد اما ویگوتسکی معتقد است که یادگیری یک فرایند فعال است و نیازی به انتظار کشیدن کودک برای آماده شدن از لحاظ رشد یا تحول نیست. ششم ،اینکه برای ویگوتسکی زبان وسیله رشد شناختی است در حالی که در نظریه پیاژه، زبان محصول جانبی رشد شناختی است.
نظریه رشد شناختی برونر:
یکی دیگر از نظریه های رشد شناختی که رابطه بسیار نزدیکی با آموزش دارد نظریه دانشمند آمریکایی جروم اس برونر است دیدگاه برونر در میانۀ دیدگاه های پیاژه و ویگوتسکی قرار دارد بتهام برونر مانند پیاژه، نقش زیست شناسی را در رشد شناختی مؤثر میداند؛ به ویژه اینکه بر این باور است که کودکان با نظام های زیست شناختی متولد میشوند که به آنان کمک میکند تا محیطشان را بفهمند و این نظام در طول زمان پخته تر و پیچیده تر میشود. همچنین برونر با پیاژه از این لحاظ موافق است که افراد باید در جریان رشد یا تحول خود فعال باشند تا درک خود را از جهان هستی بسازند با این حال به خلاف پیاژه و در موافقت با ویگوتسکی برونر بر نقش زبان در تحول شناختی کودکان تأکید میورزد یعنی اینکه زبان نه تنها تجربه را باز می نماید بلکه آن را تغییر میدهد .
نظریه برونر بیشتر از هر نظریۀ دیگری بر فرایند تفکر تأکید میکند به باور برونر بازده اصلی رشد شناختی تفکر است و هدف آموزش و پرورش نیز باید این باشد که یادگیرنده را به صورت متفکری خودمختار و خود فرمان درآورد .
برونر مانند پیاژه و ویگوتسکی مفاهیم نظری خود را از پژوهش هایی که با کودکان انجام داده به دست آورده است. او در پژوهش های خود به دنبال پاسخ به این پرسش بوده است که چگونه اطلاعات مربوط به جهان هستی به رمز در می آیند دستخوش تغییر واقع میشوند، سازمان می یابند و ذخیره میشوند به باور او یک عامل مهم در رشد شناختی توانایی بازنمایی دانش است. منظور از بازنمایی اشاره به چیزی است که جای چیز دیگری را میگیرد یا نماد آن به حساب می آید. بنا به فرهنگ روانشناسی ربر، در پژوهش های ادراک و شناخت، اصطلاح بازنمایی ذهنی، بسته به جهت گیری نظری میتواند نقشه دقیق یک رویداد بیرونی در ذهن بسط و گسترش آن رویداد علامت و رمز ذهنی آن رویداد یا انتزاع و تجرید آن رویداد معنی بدهد.
بیگه و شرمیس در رابطه با فرایند بازنمایی توضیحات زیر را داده اند:
بازنمایی ها شامل نظام های قواعد یا تصمیم هایی هستند که به کمک آنها یک فرد به راهی قابل کنترل جنبه های تکراری محیط را حفظ میکند در اصطلاح شناختی بازنمایی ها بینش های تعمیم یافته هستند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.