نظریه یادگیری معنی دار،فصل ششم روانشناسی تربیتی،منبع آزمون آموزگاری ۱۴۰۲
نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل:
یکی دیگر از نظریه های شناختی که با یادگیری آموزشگاهی ارتباط نزدیکی دارد نظریه یادگیری معنی دار کلامی است واضع این نظریه دیوید آزوبل روانشناس آمریکایی است. آزوبل در اثر مهم خود روانشناسی پرورشی: با یک دیدگاه شناختی این نظریه را به تفصیل توضیح داده است ما در اینجا آن را به اختصار معرفی میکنیم.
هرم ساخت شناختی:
در نظریه آزوبل همانند سایر نظریه های شناختی ساخت شناختی و تغییراتی که براثر یادگیری در آن صورت میگیرد اساس یادگیری را تشکیل میدهند.
در این نظریه ساخت شناختی عبارت است از مجموعه ای از اطلاعات مفاهیم اصول و تعمیم های سازمان یافته ای که فرد قبلاً در یکی از رشته های دانش آموخته است به طور کلی ساخت شناختی بر دانش کلی فرد در یک زمینه بخصوص علمی و تحصیلی دلالت میکند بنا به این نظریه ساخت شناختی هر فرد به صورت یک هرم فرضی درست شده است که در آن کلی ترین مسائل و مفاهیم در رأس هرم قرار دارند و مفاهیم و مطالبی که از کلیت و جامعیت کمتری برخوردارند در میانه هرم و بیشترین مقدار اطلاعات جزئی و دانش واقعیت های مشخص در قاعده این هرم واقع اند. در این هرم یا سلسله مراتب ساخت شناختی هر مطلب از مطالبی که پایین تر از آن قرار دارند کلی تر انتزاعی تر و خلاصه تر است. وقتی که اطلاعات و یادگیریهای فرد در یک زمینه تحصیلی به میزان قابل ملاحظه ای گسترش یابد منجر به ایجاد یک چنین هرم ساخت شناختی میشود.
معنی دار بودن یادگیری:
معنی در نظریه آزوبل جای مهمی دارد معنی به وجود نوعی قرینه یا معادل ذهنی برای یادگیری ها در ساخت شناختی یادگیرنده وابسته است یعنی وقتی که مفهومی قابل ارتباط دادن با مفاهیمی باشد که از پیش در ساخت شناختی فرد وجود دارند آن مفهوم معنی دار است. به سخن دیگر، مطالب معنی دار به مطالب یاد گرفته شده قبلی مربوط میشوند در حالی که مطالب غیر معنی دار یا مطالبی که به صورت طوطی وار آموخته میشوند به طور پراکنده و بدون ارتباط با یکدیگر در ذهن انباشته می گردند بنابراین، اگر یادگیرنده بتواند مطالب جدید را به مطالبی که قبلاً آموخته است مربوط سازد یادگیری او به نحو معنی دار انجام میگیرد اما اگر اطلاعات جدید را بر اثر تکرار و تمرین حفظ کند بدون اینکه ارتباط آنها را با مطالبی که قبلاً آموخته است بیابد یادگیری او جنبه طوطی وار دارد. هجاهای بی معنی که در برخی از مطالعات روانشناسی مورد استفاده قرار میگیرند نمونه ای از مطالب غیر معنی دار هستند دلیل غیر معنی دار بودن این نوع هجاها آن است که ایجاد ارتباط بین آنها و مطالب قبلاً آموخته شده امکان پذیر نیست. لذا یادگیری هجاهای بی معنی صرفاً از طریق حفظ طوطی وار یا حفظ حرف به حرف میسر است در مقابل یادگیری تعریف مثلث متساوی الساقین به عنوان مثلثی که دارای دو ضلع مساوی است نوعی یادگیری معنی دار است، زیرا دانش آموزی که قبلاً مفهوم مثلث را آموخته است به سادگی میتواند مفهوم جدید را به آن ربط دهد.
یادگیری مطالب معنی دار:
چنان که دیدیم، در نظریه آزوبل یادگیری معنی دار از راه ایجاد ارتباط بین مطالب تازه و مطالب قبلاً آموخته شده ایجاد میشود. در واقع اندیشه اساسی زیربنای یادگیری معنی دار این است که یادگیرنده به طور فعالانه بکوشد تا اندیشه های تازه را به اندیشه های موجود ارتباط دهد.منظور از ایجاد ارتباط بین مطلب تازه و مطالب قبلی این است که بین مطلب جدید یادگیری و ساخت شناختی فرد نوعی ارتباط برقرار گردد. بنا گفته لفرانسوا یادگیری معنی دار مستلزم آن است که یادگیرنده از قبل مفاهیمی را که مفهوم جدید قابل ربط دادن به آنهاست آموخته باشد وقتی که مطالب تازه وارد ساخت شناختی می شوند هر یک از آنها در جای مناسب خود و در زیر مطالب جامع و کلی قرار میگیرند. اگر این امر میسر باشد یادگیری معنی دار صورت میگیرد اما چنانچه مطلبی تازه نتواند در هیچ یک از هرمهای ساخت شناختی جای مناسبی پیدا کند یعنی به هیچ وجه قابل ربط دادن به مطالب قبلاً آموخته شده نباشد یادگیری معنی دار نمیتواند صورت پذیرد و اگر بر یادگیری آن از طریق تمرین و تکرار اصرار شود آن مطلب به صورت طوطی وار آموخته خواهد شد. شانک گفته است یادگیری زمانی معنی دار است که مطالب جدید رابطه نظام مندی با مطالب قبلاً آموخته شده داشته باشند؛ یعنی مطالب جدید مطالب قبلاً آموخته شده را گسترش یا تغییر دهند. بنابراین تجربه های قبلی تعیین میکنند که یادگیری برای دانش آموز معنی دار است یا نه.
مشمول کننده ها:
گفتیم برای اینکه یادگیری معنی دار صورت پذیرد یادگیرنده باید از پیش مفاهیم و اطلاعات زمینه ای برای ربط دادن یادگیری جدید به آنها را آموخته باشد. هنگام یادگیری مطالب تازه به صورت معنی دار آن مطالب جذب هرم ساخت شناختی یادگیرنده میشوند آزوبل این جذب شدن مطالب را در ساخت شناختی شمول نام نهاده است فرایند شمول عبارت است از مربوط ساختن مفهومی تازه به مفهومی که از پیش در ساخت شناختی وجود داشته است این فرایند شمول موجب تغییر یافتن هر دو مفهوم یعنی معنی دادن بیشتر به آن دو می شود. ازوبل اصطلاح مشمول کننده را به جای مفهوم یا اندیشه مورد استفاده قرار داده است با این حال اصطلاح مشمول کننده آزوبل همان مفهوم کلی یا اندیشه کلی متداول است بنا به گفتۀ لفرانسوا، شمول با طرحواره، نظام رمزگردانی، یا مقوله در نظریه های دیگران هم معناست؛ با این تفاوت که مشمول کننده دارای این مزیت است که خاصیت شامل سازی سایر مفاهیم را در خود دارد آزوبل با استفاده از این اصطلاح به توجیه یادگیری و فراموشی در نظریه خود می پردازد.
همان طور که گفتیم یادگیری معنی دار به صورت ربط یافتن مطالب با یکدیگر در ساخت شناختی تعریف میشود با استفاده از تغییر مشمول کننده می توان گفت یادگیری معنی دار فرایندی است که در آن مطلبی مشمول مطالب کلی تر میشود. در نظریه یادگیری مورد بحث مطلبی معنی دار است که بتوان آن را به یکی از مشمول کننده های ساخت شناختی ربط داد. اگر مطلبی از این ویژگی برخوردار نباشد معنی دار نیست.
انواع مشمول کننده ها:
آرویل از دو نوع مشمول کننده نام می برد مشمول کننده اشتقاقی و مشمول کننده همبستگی (ارتباطی) به همین منوال در این نظریه دو نوع شمول صورت می پذیرد شمول اشتقاقی و شمول همبستگی وقتی که مطلب تازه مورد بخصوصی از مطالب موجود در ساخت شناختی است، یا وقتی که مطلب تازه آن قدر به مطالب ساخت شناختی شباهت دارد که می توان آن را مستقیماً بخش مشتق شده ای از مطالب ساخت شناختی دانست، این یادگیری را شمول اشتقاقی می نامند برای نمونه در روش یادگیری اطلاعات از طریق مثال های مربوط به یک مطلب قبلا آموخته شده، شمول اشتقاقی صورت می گیرد. بنا به تعبیر ارویل از شمول اشتقاقی زمانی صورت می گیرد که مطلب مورد یادگیری مثال مشخصی از یک مفهوم جا افتاده در ساخت شناختی باشد. یا این مطلب مؤید و معرف موضوع کلی کلا قبلا آموخته شده ای باشد در هر یک از این دو مورد مستقیماً و آشکارا قابل مشتق شدن از یک مفهوم یا موضوع کلی ساخت شناختی مطلب جديد است .
از سوی دیگر، وقتی که مطلب تازه مورد بخصوصی از مطالب و مفاهیم موجود در ساخت شناختی نباشد اما قابل ربط دادن به آنها باشد یادگیری آن مطلب از طریق شمول همبستگی انجام میگیرد برای مثال خواننده کتاب حاضر در قسمت های قبلی کتاب با مفهوم یادگیری آشنا شده است. در قسمت حاضر با مفاهیم تازه ای از یادگیری آشنا می شود مفاهیمی که خوانده در قسمت های قبلی درباره یادگیری آموخته است به مطالب تازه ای که اکنون می آموزد گسترش می یابند و ای به ایجاد تغییر در مفاهیم قبلا آموخته شده او درباره یادگیری می شود. این مورد یادگیری نمونه ای از شمول همبستگی است. به اعتقاد آرویل، یادگیری از راه شمول همبستگی معمول تر از یادگیری از طریق شمول اشتقاقی است. به طور معمول تره مطالب تازه از طریق شمول همبستگی آموخته میشوند. در این مورد، مطلب جدید یادگیری نوعی گسترش، بسط تغییر، یا تبدیل مطالب قبلاً آموخته شده است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.