تعریف هوش ، فصل دوازدهم روانشناسی تربیتی ، منبع آزمون آموزگاری ۱۴۰۲
تعریف هوش:
هر چند که عموماً هوش را به عنوان توانایی حل مسئله و سازگاری فرض میشود اما نمیتوان تعریف مشخصی از هوش به دست داد که مورد توافق همه روانشناسان وابسته به رویکردهای مختلف باشد با این حال عناصری از هوش وجود دارند که مورد توافق غالب پژوهشگران است. گیج و برلاینر (۱۹۹۲) این عناصر را در سه دسته زیر قرار داده اند
1-توانایی پرداختن به امور انتزاعی
منظور این است که افراد باهوش بیشتر با امور انتزاعی (اندیشه ها، نمادها ،روابط ،مفاهیم ،اصول) سروکار دارند تا امور عینی (ابزارهای مکانیکی،فعالیتهای حسی)
2-توانایی حل کردن مسائل
یعنی توانایی پرداختن به موقعیتهای جدید، نه فقط دادن پاسخهای از قبل آموخته شده به موقعیتهای آشنا.
3-توانایی یادگیری
به ویژه توانایی یادگیری انتزاعیات از جمله انتزاعیات موجود در کلمات و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آنها
عنصر سوم یعنی توانایی یادگیری و کسب دانش را برخی نظریه پردازان روانشناسی پرورشی با اصطلاح استعداد مشخص کرده اند. کارول استعداد را به صورت مقدار زمانی که شخص یادگیرنده نیاز دارد تا مطلبی را بیاموزد یا مهارتی را کسب کند تعریف کرده و آن را به صورت زیر نشان داده است.
میزان یادگیری=f(زمان صرف شده برای یادگیری به روی زمان موردنیاز برای یادگیری)
منظور از تساوی بالا این است که اگر برای یادگیری موضوعی به یادگیرنده زمان مورد نیاز
داده شود و اگر او از این زمان حداکثر استفاده را ببرد در این صورت به سطح مورد انتظار در یادگیری خواهد رسید اما اگر یادگیرنده زمان کافی در اختیار نداشته باشد یا داشته باشد و آن را صرف یادگیری نکند تنها به همان نسبتی که زمان صرف یادگیری میکند یاد خواهد گرفت.
هوش یگانه و هوش چندگانه
تأثیر کارهای پیشاهنگ بینه بر اندیشه های روانشناسان بعدی علاقه مند به مطالعه و سنجش ویژگیهای هوش انسان بسیار چشم گیر بوده است. از جمله تا مدتها این سؤال در بین صاحب نظران مطرح بود
که هوش یک مفهوم یگانه است با چندگانه وکسلر هوش را یک توانایی کلی میداند که فرد را قادر میسازد تا به طور منطقی بیندیشد، فعالیت هدفمند داشته باشد و با محیط خود به طور مؤثر به کنش متقابل بپردازد. اسپیرمن نیز معتقد به
یک هوش کلی است و آن را با حرف& نشان می دهد. دلیل طرفداران هوش یگانه با هوش کلی استناد به وجود همبستگی چشم گیر میان تواناییهای مختلف انسان مانند توانایی کلامی و استدلال انتزاعی است. این روانشناسان در دفاع از اندیشه خود استدلال می کنند افرادی که در یادگیری یک موضوع موفق اند موفقیت آنان در یادگیری
موضوعهای دیگر نیز قابل پیش بینی است. در مقابل اندیشه هوش یگانه مفهوم هوش چندگانه نیز طرفدارانی دارد.در نظریه ترستون هوش از هفت توانایی عمده زیر تشکیل شده است
1 درک کلامی( توانایی درک قیاسهای کلامی و خواندن و فهمیدن متن)
2 سیالی واژه( توانایی کار کردن با کلمات واژگان)
3 سهولت عددی (سرعت و درستی محاسبات ه تجسم فضایی توانایی انجام کارهایی نظیر چرخاندن اشیاء در ذهن)
4 حافظه تداعی (توانایی یادآوری کلمات با اشیاء ارائه شده به صورت جفت)
5 سرعت ادراکی (مانند توانایی یافتن دفعاتی که یک کلمه در یک متن تکرار شده است)
6 استدلال (توانایی حل مسائل استدلالی ریاضی یا منطقی)
امروز در میان صاحب نظران رویکرد غالب هوش چندگانه است.
الگوی ساخت هوشی گیلفورد:
نظريه جی پی گیلفورد که به الگوی ساخت هوشی (ساخت عقلی)شهرت دارد از سه بخش یا سه طبقه اصلی با نامهای عملیات، محتوا، و فراورده و تعدادی خرده طبقه یا فعالیت فرعی تشکیل یافته است که عامل را به وجود می آورد
عملیات: عملیات به فرایندهای مهم هوش گفته میشود و شامل فعالیتهای زیر است:
الف – شناخت (دانستن کشف کردن و آگاه شدن)
ب – حافظه و یادآوری (بازیابی از خزانه دانش)
ب – تفکر واگرا( تولید پاسخهای چندگانه و ابتکاری)
ت – تفکر همگرا(تولید یک پاسخ واحد قابل قبول)
ت – ارزشیابی (داوری درباره خوبی درستی یا مفید بودن)
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.