تعریف تفکر ، فصل سیزدهم روانشناسی تربیتی ، منبع آزمون آموزگاری ۱۴۰۲
تعریف تفکر:
منظور از تفکر اندیشیدن فرایندی است که توسط آن یادگیریهای گذشته دستکاری و سازماندهی می شوند. از آنجا که یادگیریهای گذشته ما در حافظه ذخیره میشوند پس میتوان تفکر را به عنوان دخل و تصرف و ایجاد تغییر در اطلاعات ذخیره شده در حافظه تعریف کرد .
،همچنین مورگان کینگ ویس از تفکر تعریف زیر را به دست داده اند:
تفكر عبارت است از بازآرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظه دراز مدت این تعریف کلی انواع مختلف تفکر را در بر میگیرد بعضی انواع تفکر جنبۀ بسیار خصوصی دارند و نمادهایی را به کار میگیرند که دارای معانی کاملاً شخصی هستند. این نوع تفکر را تفکر خودگرا مینامند رؤیا موردی از تفکر خودگراست انواع دیگر تفکر حل کردن مسائل و خلق چیزهای تازه است. این نوع تفکر را تفکر هدایت شده جهت دار میگویند.
شناخت ادراک، یادگیری و تفکر:
ما تمامی فعالیتها و فرایندهایی را که موجب آگاهی فرد از جهان هستی میشوند شناخت نامیدیم سه جنبۀ مهم شناخت ،ادراک یادگیری و تفکر هستند ادراک به رابطه آنی فرد با محیط، یعنی پاسخ دادن به محرکها در زمان حال گفته میشود اما تفکر به استفاده از تجارب گذشته اشاره می.کند با این حال تفکر و ادراک از هم جداشدنی نیستند زیرا تجربه های گذشته بر فرایندهای ادراک تأثیر میگذارند و پاسخ به محیط بلافصل نیز چگونگی تفکر را تحت تأثیر قرار میدهد.
از آنجا که یادگیری به کسب ،تجربه افزوده شدن پاسخها و اطلاعات تازه به خزانه رفتاری و اطلاعاتی ،یادگیرنده یا ایجاد تغییر در پاسخها و اطلاعات گفته میشود، در حالی که در تفکر یادگیریهای گذشته مورد استفاده قرار میگیرند پس تفکر و یادگیری دو فرایند متفاوت اند. با این حال چون که دستکاری و بازسازی یادگیریهای گذشته یعنی (تفکر میتواند به یادگیریهای تازه بینجامد، پس یادگیری و تفکر از هم جداشدنی نیستند بلکه مکمل یکدیگرند.
انواع تفکر:
تفکر یا اندیشیدن دارای انواع مختلفی است. ویناکه انواع تفکر را در دو دسته کلی استدلال و تخیل قرار داده است بنا به نظر او وقتی که فرد با یک تکلیف یا مشکل محیطی روبه رو میشود که برای حل آن به یک رشته فعالیت منطقی و مشکل گشایی (حل مسئله) اقدام می کند به استدلال میپردازد. در اینجا راه حل مستلزم بازسازی تجارب گذشته و عمل کردن روی آنهاست تا ارائه پاسخها بر مبنای عادت بنابراین استدلال به یک تکلیف با هدف ارائه شده از بیرون وابسته است تخیل نیز به ترکیب و در هم آمیزی تجارب گذشته اشاره میکند، اما فارغ از خواسته های موقعیت محیطی است .
ویناکه میگوید برای دسته بندی انواع تفکر سودمندتر آن است که بین نیروهایی که بر تفکر تأثیر میگذارند تمیز قائل شویم به طور کلی دو دسته نیروی تأثیر گذار بر تفکر وجود
دارند درونی و بیرونی وقتی که نیروهای بیرونی ،مسلط اند تفکر واقع گرا است؛ زمانی که نیروهای درونی قوی ترند، تفکر خودگرا است. زیر عنوان تفکر واقع گرا میتوانیم تحلیل منطقی، تصمیم گیری حل مسئله و مفهوم سازی را قرار دهیم. زیر عنوان تفکر خودگرا، میتوانیم خیال پردازی تصویر سازی رؤیاپردازی و تداعی آزاد را بگذاریم.
البته باید به یاد داشته باشیم که تفکر هرگز نه به طور کامل تحت تأثیر نیروهای بیرونی و نه صد درصد زیر نفوذ نیروهای درونی است بلکه گاهی بیشتر از نیروهای بیرونی تأثیر می پذیرد مثل حل مسئله و زمانی نیروهای درونی بر آن اثر گذارترند مانند رؤیای روز بنا به گفته جانسون ليرد، “ما میتوانیم در حین رؤیای روز محاسبات انجام دهیم و هنگام انجام محاسبات به رؤیای روز بپردازیم حتی در بعضی موارد هر دو نیرو بر پیچیدگی تفکر می افزایند مانند مورد تفکر خلاق. جانسون لیرد از تفکر تقسیم بندی کاملتری به دست داده است. ما در اینجا آن را خلاصه وار معرفی میکنیم مبنای طبقه بندی جانسون لیزد از تفکر هدف تفکر است. او نیز در طبقه بندی خود ابتدا انواع تفکر را در دو دسته کلی بی هدف و هدفمند قرار داده است .
مفهوم سازی:
یکی از مهمترین انواع یادگیریهای انسان یادگیری مفهوم (مفهوم آموزی) است که به آن مفهوم سازی نیز گفته میشود. میتوان گفت که مفهوم هسته اصلی تفکر آدمی را تشکیل میدهد. مفهوم آموزی با مفهوم سازی نوعی توانایی طبقه بندی کردن است. ما از راه طبقه بندی اشیاء و امور آنها را شناسایی می کنیم و از پیچیدگی محیط میکاهیم تشکیل مفهوم همچنین نیاز به یادگیری مداوم را کاهش می دهد. زمانی که ما آموختیم اشیاء و امور معینی مانندکتاب های مختلف در طبقه یا مفهوم خاصی (کتاب) قرار میگیرند میتوانیم از ماهیت آنها آگاه شویم بدون اینکه نیاز داشته باشیم تک تک آنها را شناسایی کنیم.
تعریف مفهوم:
یکی از راههای برخورد انسان با پدیده ها و رویدادهای مختلف محیطی تمیز دادن میان آنهاست تمیز دادن نوعی شناسایی است که بر تفاوتهای میان پدیده ها یا
محرکها متکی است. راه دیگر برخورد انسان با محیط، دسته بندی کردن رویدادها یا محرکها بر اساس شباهتهای میان آنهاست. این دسته بندی با طبقه بندی محرکها یا رویدادها یادگیری مفهوم یا مفهوم سازی نام دارد
بنا به تعریف مفهوم به یک دسته یا طبقه از محرکها (اشیاء) رویدادها، اندیشه ها، مردم، و جز اینها که در یک یا چند صفت یا ویژگی مشترکاند گفته میشود. برای مثال، وقتی که ما درباره مفهوم دانش آموز یا صندلی صحبت میکنیم منظور ما دسته یا طبقه ای از محرکهای دارای ویژگیهای مشترک است. از جمله مفهوم دانش آموز همه افرادی را که در مدرسه به تحصیل اشتغال دارند دربر می گیرد. یا مفهوم صندلی به تمامی اشیایی گفته میشود که دارای چهار پایه، جای نشستن و جای تکیه دادن برای یک نفر هستند نمونههای دیگر مفهوم عبارت اند از: کتاب، درخت، خوبی، عدالت و مانند اینها دقت کنید که مفهوم یک امر مجرد یا انتزاعی است، یعنی هیچ مفهومی در دنیای واقعی وجود ندارد و فقط میتوانید موارد خاص آن را در دنیای واقعی ببینید. از این رو دانل، ریو، و اسمیت مفهوم را به گونه زیر تعریف کرده اند: یک تجرید (انتزاع) که به کمک آن میتوان اشیاء افراد اندیشه ها با تجربه ها را بر اساس ویژگیهای مشترکشان طبقه بندی کرد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.